کد خبر: ۷۷۷۱
۰۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
فیروزه‌تراشان هفده شهریور می‌گویند ما شکوفه‌تراشیم

فیروزه‌تراشان هفده شهریور می‌گویند ما شکوفه‌تراشیم

«مجید‌مهری‌نژادگل‌ختمی» و برادر بزرگ‌ترش «علی‌اصغر» فیروزه‌تراشانی هستند که از ابتدای کار بازاررضا، در یک حجره کوچک، به کار مشغولند. هم برادرند و هم همکار. تخصصشان تراشیدن شکوفه‌های نیشابوری است.

«مجید‌مهری‌نژادگل‌ختمی» و برادر بزرگ‌ترش «علی‌اصغر» فیروزه‌تراشانی هستند که از ابتدای کار بازاررضا، در طبقه دومِ یک حجره کوچک، به کار مشغولند. هم برادرند و هم همکار. تخصصشان تراشیدن شکوفه‌های نیشابوری است.

برادر بزرگ‌تر زیاد اهل صحبت نیست و بیشتر سرش به کار گرم است و می‌گوید: «ما سال‌هاست کنار هم کار می‌کنیم و حرف‌هایمان یکی و تکراری است». برادر کوچک‌تر چکیده‌ای از تجربه سال‌ها فیروزه‌تراشی‌اش را دراختیارمان می‌گذارد تا همراه او سفر کوتاهی در زمان انجام دهیم و از هنر فیروزه‌تراشی بیشتر بدانیم.

 

رؤیای سنگ‌ها

از سمت درِ هفده‌شهریور، اولین راه‌پله سمت راست، طبقه بالا، در نهم، تابلوی فیروزه‌تراشی مهری‌نژاد. در مغازه یک میز کوچک و سه دستگاه که ابزار کارشان است، بخش بزرگی از فضا را اشغال کرده است.

روی نیمکت هم پر از وسیله و ابزار است و دیگر جایی برای نشستن باقی نمی‌ماند. یک کاسه مسی سیاه‌رنگ، دستش گرفته است و فیروزه‌های خوش‌تراش و زیبارنگ داخلش را تکان می‌دهد.

صدای سایش نگین‌ها به دیواره‌های مسی که در  تلألو درون آب درحال غلتیدن است، تو را به رویای سنگ‌هایی می‌برد که زمانی در دل سخت کوه پنهان بودند و حالا رخ عیان کرده‌اند و دلبری می‌کنند.

می‌گوید: «این‌ها را شسته‌ام و کارش تمام است». آن‌ها زیر دست مشاطه‌گر قابلی، نقاب از چهره برگرفته‌اند و در آخرین لحظات حضورشان در اینجا دارند غبار خستگی از تن می‌شویند تا آماده رفتن به مسیر دیگری شوند و به دست اهل دلی فیروزهِ‌باور برسند و زینت انگشتر یا گردن‌آویزی شوند.

 

ساکن محله گل‌ختمی

محله‌شان پسوند نام خانوادگی‌اش است که به‌سبب سال‌ها زندگی در آنجا به آن پیوند خورده است. می‌گوید: «سالیان سال است که ساکن گل‌ختمی هستیم و تمام ساکنان آنجا پسوند گل‌ختمی دارند».

آن‌طرف جویِ معروف خیابان که از بالاخیابان به‌سمت پایین‌خیابان و سپس محمدآباد می‌آید، به زمین‌های گل‌ختمی می‌رسد. فاصله خانه مهری نژاد تا جوی آب ۱۰ متر هم نمی‌شود.

در چهارده‌سالگی او هم مثل برادرش، پیش شوهرخواهر فیروزه‌تراشش مشغول به کار می‌شود. بعد از بازار فرش، روبه‌روی حمام شاه، بازار بزرگ و سپس بازار زنجیر است که تا دم مسجد گوهرشاد می‌رود. مهری نژاد می‌گوید: «الان بازار زنجیر و بازار بزرگ افتاده است در وسط باب‌الجواد».

بازار بزرگ و بازار زنجیر تا دم مسجد گوهرشاد می‌رفت، الان این دو بازار افتاده است در وسط باب‌الجواد

 

ساکن سرای ملائکه

سرای محمدی در بازار بزرگ، مخصوص برنج‌فروش‌هاست. کنارش سرای ملائکه است که محل تجمع فیروزه‌تراش‌هاست. از سال ۵۵ که با دستور ولیان دور حرم خراب می‌شود، اغلب فیروزه‌تراش‌ها به خانه هایشان پناه می‌برند و شاگرد‌ها بیکار می‌شوند.

او فقط با یک سال سابقه شاگردی وارد بازار کار می‌شود. مهری‌نژاد می‌گوید: «بقیه کارهایش را خودم یاد گرفتم». سال ۵۶ وقتی بازاررضا و سراهایش ساخته می‌شود، به سرای ۹ می‌روند.

اواخر سال ۵۸ هم با رایزنی با آستان قدس، فیروزه‌تراش‌ها به طبقه بالای بازاررضا منتقل می‌شوند. مهری‌نژاد می‌گوید: «الان فیروزه‌تراش‌ها بیشتر در هشتی اول و آخر مستقر هستند و بقیه در طول بازار پراکنده‌اند».

 

فیروزه تراشان هفده شهریور

 

یک دوره چهل‌وپنج‌روزه‌

می‌گوید: «قبلا سال‌ها شاگردی می‌کردیم. تا یک سال سرچوبی کرده و آشغال جمع می‌کردیم تا بالاخره استادکار‌ها اجازه می‌دادند که پشت چرخ بنشینیم، اما حالا با یک دوره چهل‌وپنج‌روزه وارد کار فیروزه‌تراشی می‌شوند».

فیروزه‌تراش‌ها در مشهد و نیشابور و روستای معدن که در ۲۰ کیلومتری نیشابور است، مستقر هستند. این استاد فیروزه‌تراش می‌گوید: «از وقتی خانم‌ها وارد کار فیروزه‌تراشی شده‌اند، اجرت‌ها کاهش یافته و تراش‌ها را هم خراب کرده‌اند. زن اگر روزی ۲۰ هزار تومان هم کار کند، برایش خوب است، ولی خرج زندگی ما با این رقم درنمی‌آید».

خیلی‌وقت‌ها فیروزه‌های تراشیده را برایش می‌آورند تا خوش‌تراش‌شان کند. ادامه می‌دهد: «فیروزه‌های درشت وقتی بد تراشیده بشود، خودش را خوب نشان می‌دهد. بدقیافه می‌شود؛ مثلا فیروزه‌ای که سه گرم سنگ دارد، هیچ خاصیتی ندارد.»

 

فیروزه‌های ریز

هنوز از ورود آدم‌های ناوارد به حرفه‌شان درحال گلایه است که خانم میان‌سالی وارد مغازه می‌شود. فیروزه‌های تراشیده‌اش را از لای کاغذ بیرون می‌کشد و می‌گوید: «فیروزه ریزه دارم». فیروزه‌های پولکی گرد آبی آماده فروش هستند.

مهری‌نژاد نگاهی می‌کند و می‌پرسد: «چند سال است فیروزه‌تراشی می‌کنید؟» می‌گوید: «۳۰ سال است. با همسرم فیروزه می‌تراشیدیم. الان حدود دو سال است فوت کرده و من کارش را ادامه می‌دهم».

خانم‌ها بیشتر در منزل، سنگ‌ها را می‌تراشند و برای فروش به بازار می‌آورند. زن حاضر نشده است با مزد کمتر کار کند و ترجیح می‌دهد با مهارتی که این سال‌ها کسب کرده است، تمام کار را خودش انجام بدهد و بفروشد. حالا دنبال سنگ خام می‌گردد تا بخرد و بتراشدش.

 

گرفتار فیروزه

فیروزه، کسانی را که وارد وادی‌اش می‌شوند، گرفتار می‌کند تا سال‌های سال با سودای فیروزه سر کنند. استاد می‌گوید: «کسانی که فیروزه‌تراش می‌شوند، این کار را رها نمی‌کنند، حتی کسانی هستند که رفته‌اند و دوباره برگشته‌اند».

نظرش این است که تراشیدن فیروزه روح را جلا می‌دهد و ادامه می‌دهد: «سنگ خام را وقتی می‌تراشی و از آن یک سنگ گران‌بها بیرون می‌آوری، مسرور می‌شوی».

فیروزه ظاهرش با باطنش متفاوت است و همین مکاشفه درونی است که دل فیروزه‌تراش را با خود همراه می‌کند، با این حال می‌گوید: «فیروزه را نگه نمی‌دارم. ما چرخ را می‌چرخانیم و با پولمان کار می‌کنیم».

خیلی از فیروزه‌تراشان، دلشان بار نمی‌دهد که سنگ‌های گران‌بهایشان را بفروشند، اما مهری‌نژاد تمام سنگ‌هایش به‌جز سنگی را که شکل پرنده تراشیده است، رد می‌کند.

 

نان لای سنگ

مصطلح است که می‌گویند: «فیروزه‌تراش، نان را از لای سنگ بیرون می‌کشد». سنگی که ظاهرش متفاوت با باطنش است. خودش انگشتر فیروزه به دست ندارد و می‌گوید: «هر فیروزه‌ای که دستم می‌کنم، از من می‌گیرند و در دستم نمی‌ماند»؛ و حالا فقط یک انگشتری عقیق، میهمان انگشت دست راست استاد است.

به دو دامادش، انگشتر فیروزه هدیه کرده است تا به‌جای طلا، نگین‌های فیروزه‌فام، نشانه عقد آسمانی‌شان باشد. خرید انگشتر فیروزه برای داماد، یکی از جذابیت‌های کار است که استاد را شریک شادی دیگران می‌کند.

 

فیروزه نباید روغن بخورد

مردی با یک انگشتر فیروزه وارد می‌شود تا استاد روی انگشترش قیمت بگذارد و بفروشد، اما مهری‌نژاد نگاهی به فیروزه‌اش می‌کند و آن را بی‌ارزش می‌خواند و توضیح می‌دهد: «فیروزه اگر روغن بخورد، رنگش عوض می‌شود.

فیروزه شما مرده است و رنگش تغییر کرده است و آن را به‌قیمت نمی‌خرند». انگار هر ماده چربی که به نگین‌های فیروزه برسد، تا عمقش نفوذ می‌کند و رنگش را برمی‌گرداند.

سروکار داشتن با ظرافت فیروزه، آدم را صبور می‌کند: «خیلی‌ها می‌گویند چه حوصله‌ای دارید این سنگ‌های ریز را می‌تراشید». استاد معتقد است در این کار راحت می‌شود لقمه حلالت را حرام کنی و می‌گوید: «فیروزه ناتراش، سربست است.

اگر فیروزه خوب از داخلش دربیاید، متوجه نمی‌شوی. باید کار را به افراد معتمد سپرد.» همین است که خیلی‌ها وقتی می‌خواهند فیروزه‌شان را برای تراش به دست کسی بسپارند، آن را پیش استاد می‌آورند.



مراحلی که یک سنگ باید پشت‌سر بگذارد تا نگین شود

چند گام تا دردانگی

درمیان اهالی فیروزه‌تراشِ بازار، فیروزه را به چند نام می‌خوانند. شکوفه، اعجمی و سنگ‌دار. اعجمی فیروزه‌ای خاص و گران‌قیمت و کمیاب است.

فیروزه سنگ‌دار از دل کوه بیرون می‌آید و از قلوه‌سنگ‌هایی که رگه‌های فیروزه در درونش نفوذ کرده و باید توسط فردی ماهر برش بخورد و لایه رویی سنگش برداشته شود تا فیروزه‌اش جلوه‌گری کند؛ و شکوفه هم فیروزه‌هایی با نگین‌های گران و بزرگ است که برای گردنبند کاربرد دارد. مهری‌نژاد، شکوفه‌تراش است و از کارش برای ما ‌می‌گوید.

 

فروش مزایده‌ای  

حدود ۱۰ سالی می‌شود که معدن به بخش خصوصی واگذار شده است. مهری‌نژاد می‌گوید: «بچه‌های خود قلعه معدن اتحادیه دارند و معدن را اجاره کرده‌اند و هرچندوقت یک‌بار سنگ فیروزه را به مزایده می‌گذارند».

روشی که فیروزه‌تراشان خیلی آن را دوست ندارند و معتقدند که مزایده با قیمت‌های سنگین شروع می‌شود و افزایش می‌یابد و خیلی‌وقت‌ها کسی که فیروزه را در مزایده می‌خرد، ممکن است ضرر کند؛ البته بعضی دست‌فروش‌ها یا محلی‌هایی که خاک‌روبه‌های معدن را می‌خرند، هم فیروزه دارند. می‌گوید: «محلی‌ها به اندازه یک کمپرسی، خاکروبه معدن می‌خرند. زن و بچه‌شان آن را الک می‌کنند و سنگ‌های ریز را جدا می‌کنند و ‌می‌فروشند.»

 

فیروزه تراشان هفده شهریور

 

ما شکوفه‌ تراشیم  

شکوفه‌ها شبیه دانه‌های ذرت بوداده است که طبیعت، هرکدام را به شکلی زینت داده است. کوچکند و نیاز به تکه شدن ندارند. سنگریزه‌هایی با رگه‌های آبی که فقط باید به دست اهلش بیفتد تا هنرمندانه درخشش فیروزه را از دل آن بیرون بکشد.

مهری‌نژاد شکوفه‌ها را دانه‌دانه نشان می‌کند و می‌گوید: «این دورش فیروزه است، این یکی مغزش. این تمامش فیروزه است. این خالص است» و گاهی می‌گوید: «از این چیزی درنمی‌آید».

هرکدام که تراشیده شود، راز ملاحت رنگش برملا می‌شود. گاهی یشم. گاهی سبز. گاهی آسمانی و گاهی رگدار. مهری‌نژاد ادامه می‌دهد: «فیروزه سربست است. تا به چرخ نخورد، معلوم نمی‌شود. ما تجربه داریم و تاحدودی می‌دانیم چه درمی‌آید، ولی باز هم تا به چرخ نخورد، معلوم نمی‌شود».

 

شکوفه‌ها شبیه دانه‌های ذرت بوداده است که طبیعت، هرکدام را به شکلی زینت داده است

فیروزه قیمت ندارد  

او ادامه می‌دهد: «فیروزه نیشابور مثل جوجه رسمی است که هر نگینش یک رنگ است. خیلی کم پیش می‌آید که فیروزه‌ها همسان باشند و برای همین تقریبی جور می‌شوند، حتی اگر یک سنگ باشد و آن را دو تا کنی، رنگ‌هایش ممکن است فرق داشته باشد».

فقط فیروزه‌های رنگ‌شده و شیمیایی ممکن است یک‌شکل باشند، اما فیروزه نیشابور انگار می‌خواهد بی‌همتایی‌اش را با تنوع رنگ به رخ بکشد. خاص بودن فیروزه در قیمت‌گذاری‌اش هم عیان است و هرکس یک قیمت روی آن می‌گذارد: «قیمت‌ها بیشتر براساس نظر شخصی است. یک سنگ به‌نظر من، ۵ میلیون می‌ارزد و دیگری همان را می‌گوید ۲ میلیون تومان».

عیار هر فیروزه و ارزشش برای هر فروشنده متفاوت است؛ البته این نوع قیمت‌گذاری و تفاوت قیمت بیشتر برای سنگ‌های خاص روی می‌دهد که تجربه به فیروزه‌تراش می‌گوید این سنگ چیز دیگری است و مشتری خاص خودش را دارد.

 

کلی‌فروش هستیم  

 بعضی فصل‌ها کار بیشتر و بعضی فصل‌ها کمتر است. اگرچه این صنف به‌طور مستقیم با میهمانان نوروزی در ارتباط نیست، انگشترساز‌ها یک ماه قبل از عید به سراغشان می‌آیند تا برای میهمانان شب عید فیروزه بخرند.

گرمای بازار شب عید یک ماه زودتر به سراغ آن‌ها می‌آید. برای تابستان هم از اردیبهشت شروع به خرید می‌کنند تا زمانی که کاروکاسبی دیگر مشاغل رونقی ندارد، فیروزه‌تراشی بازارش سکه باشد؛ البته سود اصلی فیروزه‌تراشی به جیب کسی می‌رود که انگشترش را بفروشد. مهری‌نژاد می‌گوید: «ما در طبقات بالا کلی‌فروش هستیم و مشتری‌های فیروزه اغلب به این طبقه نمی‌آیند».

 

فیروزه فلوریدا

هر کس در بازار سررشته خاصی دارد. مهری‌نژاد و برادرش فقط سنگ فیروزه نیشابور تراش می‌دهند. در بازار دامغان و کرمان هم فیروزه موجود است، حتی فیروزه فلوریدای آمریکا هم هست.

مهری نژاد توضیح می‌دهد: «فیروزه آمریکایی کیفیت ندارد و زود رنگش عوض می‌شود. الان هم فقط طلایش استخراج می‌شود و در بازار نیست، فقط ظاهر دارد و بیشتر طلافروش‌ها از آن استفاده می‌کنند.

حدود پنج سالی می‌شود که فیروزه آمریکایی وارد نمی‌شود و آن‌هایی که دارند، از قدیم است». مسئله دیگر، رنگ شدن فیروزه آمریکایی است که آن را پُر‌رنگ‌تر از دیگر فیروزه‌ها می‌کند. سمت قوچان و کاشمر هم فیروزه هست که کیفیت ندارد.

 

فیروزه‌تراشی از صفر تا صد

 اول: ورچیدگی

سنگ‌ها که از بازار می‌رسند، شبیه بازار شلوغی است که هر متاعی در آن یافت می‌شود؛ کوچک و بزرگ؛ قیمتی و بی‌ارزش. مهری‌نژاد می‌گوید: «قبل از شروع کار باید سنگ‌ها از هم جدا شوند.

این‌ها بیشتر فیروزه چاه هستند که ریزند». سنگ‌ها را دانه‌دانه دست می‌گیرد تا عیارش معلوم شود. فیروزه‌هایی را که کمی درشت‌تر است، از ریزتر‌ها جدا می‌کند که به آن ورچیدگی می‌گویند.

 

دوم: حبه کردن

حبه کردن، شروع کار با دستگاه‌های فیروزه‌تراشی است. استاد تشخیص می‌دهد که فیروزه از کدام رو به چرخ بخورد و چه نگینی از دلش بیرون بیاید. استاد توضیح می‌دهد: «این فیروزه به چرخ بخورد، خوب نمی‌شود.

نگاه کن، این بهتر است. این کَفَش سنگ است و یک لایه فیروزه رویش دارد. این یکی سنگ ندارد. این کف و بغل‌هایش سنگ است». هنوز ممکن است سنگ‌هایی که بویی از فیروزگی نبرده‌اند، خودشان را وارد گود کرده باشند، اما وقتی به چرخ بخورند، دیگر جای مخفی شدن نمی‌ماند.

 

سوم: خوب‌تراش

حالا نوبت به کف سنگ رسیده است تا از این ناصافی دربیاید. مهری‌نژاد می‌گوید: «مرحله‌ای که تراش روی کف فیروزه می‌رود، خوب‌تراش نام دارد که سنگ، ترکیب اصلی‌اش را به‌دست می‌آورد».

حالا دیگر عیار فیروزه تمام‌وکمال معلوم است. عیان است که فیروزه چه رنگ است و چه قدر و قیمتی دارد. شکوفه‌ها تکه نمی‌شوند. سنگ‌های کوچک، نگین‌های ریز و سنگ‌های بزرگ‌تر، نگین‌های درشت‌تر می‌دهد. می‌گوید: «فیروزه درشت را عمدا ریز نمی‌کنیم، مگر اینکه فیروزه لکه‌دار و قیمتی باشد و بخواهیم لکه سیا‌هش را بگیریم تا ارزشش زیاد شود».

 

فیروزه تراشان هفده شهریور

 

چهارم: سرچوب کردن

سنگ‌ها اگرچه شکل گرفته‌اند، هنوز تا نگین دوّار انگشتر شدن، فاصله‌ای طولانی دارند. از اینجا به بعد باید نگین‌ها سرچوب شوند تا بشود آن‌ها را پرداخت کرد. کَندل، ماده‌ای است که آن را آب می‌کنند و دورتادور نگین را با آن می‌گیرند و به چوب می‌چسبانند تا رویای سنگ‌ها به واقعیت نزدیک شود.

 

پنجم: غلتاندگی

اصطلاح غلتاندگی زمانی است که فیروزه‌های سرچوب را می‌غلتانند تا با برخورد سطح فیروزه به سنگ دستگاه صاف شود. تمام ناهمواری‌ها دورتادور فیروزه از روی سنگ محو می‌شود. مهری‌نژاد می‌گوید: «اینجا دامن فیروزه صاف ‌می‌شود».

 

ششم: جلا دادن

دیگر وقت آن است که کاکل فیروزه هم صیقل یابد. بلندای گنبدی‌شکل آسمانِ کوچک فیروزه‌ای را با سمباده‌های درشت و نرم جلا می‌دهند تا افسون فیروزه، بیش از پیش رخ عیان کند.

 

هفتم: بید زدن

نگین‌ها را در مواد مخصوص فرومی‌برند تا مجدد پرداختشان کنند. مهری‌نژاد می‌گوید: «فیروزه‌ها را بید می‌زنیم و آخرین مرحله پرداخت را انجام می‌دهیم». فیروزه‌ها را روی سنگی که یک لایه چرم گاو یا بز رویش کشیده‌اند، پرداخت می‌کنند تا آراستگی فیروزه به نهایت برسد.


هشتم: شست‌وشو

حالا فقط مانده است که تمام غبار کار از پیکر فیروزه زدوده شود. چوب‌ها جدا و فیروزه‌ها شسته می‌شوند. فیروزه‌ها که خشک شوند، آن‌ها را براساس رنگ از هم جدا می‌کنند تا به دست انگشترساز برسد. سنگ‌ها را دستی می‌کشد و ظرف را تکانی می‌دهد و می‌گوید: «پایین سنگ‌ها حاصل دو روز تا یک ماه کار است تا به این مرحله برسد».




* این گزارش سه شنبه ۱۵ اسفند سال ۱۳۹۶ در شماره ۲۷۷ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44